آقای بنفش

لبخند بزن ، دنیا به لبخند تو محتاجه :)

لبخند
یک منحنی ساده است
که میتواند هزاران بار معجزه کند
چرا از هم دریغ کنیم ؟
پیامبر شادی هارا ...

خیلی وقت بود با خودم خلوت نکرده بودم ، خیلی وقت بود حال خودمو نپرسیده بودم ، طعم تنها قدم زدنای شبونه تو پارک رو یادم رفته بود . هندزفری توی گوشمه و دارم آهنگایی که دوتایی گوش میکردیم رو دونه دونه از توی یه لیست بلند پیدا میکنم و گوش میدم . بی هیچ مقصد خاصی ، آروم آروم قدم برمیدارم ، گاهی انقدر غرق میشم توی رویای کنار تو بودن که ناخودآگاه دست راستم رو کمی بالا میارم ، به خودم که میام دوباره انگشتامو مشت میکنم ، دستهامو میکنم توی جیبم و به مسیرم ادامه میدم ...

شاید از دور کمی عجیب به نظر میرسم که همه ی آدما بهم خیره میشن . با خودم میگم ینی توی ذهنشون چه تصوری از من دارن ؟ شاید برام تاسف میخورن ، شاید به هم دیگه میگن نگاش کن ، چقدر غمگینه ، شاید دلشون برام میسوزه . کی میدونه تو دل من چی میگذره ؟ کی میفهمه که پشت این قدمهای آروم چه غوغاییه . لبخند میزنم ، این حالمو دوست دارم ... 

میرسم به اتاقک نگهبان پارک ، صدای تلوزیون تا بیرون میاد ، آقای خوش صدایی داره راجع به رأی اولیها حرف میزنه که باید بتونن برای ساختن آیندشون بهترین انتخاب رو از بین کاندیدهای معرفی شده داشته باشن .

به این فکر میکنم که از اولین باری که رای دادم 12 سال میگذره و حالا من برای ساختن آیندم فقط یک انتخاب دارم ، تو ...


  • آقای بنفش