- ۱۴ ـُمین روزِ سال
- دیدگاه ها
-
-
میشه مثل روز مادر که سعی میکنیم بیشتر قدر مامانا رو بدونیم ، مثل روز پدر ، مثل نوروز ، یا حتی مثل روز معلم که یک سال جنگ و دشمنی با معلم رو کنار میذاشتیم و توی اون روز حسابی هواشو داشتیم ، توی این روز خاص ، روز طبیعت ، یکم بیشتر قدر طبیعت زیبامون رو بدونیم ؟ یکم بیشتر هواشو داشته باشم ، میشه ؟ لطفا ...
دیشب موقع شام مدام حواسم به دستهاش بود ، دستهای مامان . دستهایی که دیگه لطافت قدیم رو نداره ، دستهایی که حالا انگار پر از خستگیه . دستهای فداکارِ مامان ...
مامانِ من اینستاگرام و تلگرام نداره ، مامان من وبلاگ نمیخونه که بخوام براش پستهای قشنگ بنویسم ، اما در عوض خداروشکر که میتونم محکم بغلش کنم ، دستهاش رو ببوسم و چشم تو چشم بهش بگم دوست دارم مامان ، ممنونم ازت برای همه چیز . بهش بگم ممنونم ازت که هرچقدر بزرگ شدیم و ازت فاصله گرفتیم تو باز هم بدون چشمداشت مراقبمون بودی و هوامونو داشتی ، ممنونم ازت که همیشه بزرگترین حامی من بودی ، الهی که سایه ات همیشه بالای سرمون باشه ، دوستت دارم مامان ...
اصل کاری رو یادم رفت بودا ، دعا کنیم تو سال جدید دیگه هیچ جوون دم بختی مجرد نمونه ...
بگید آمین :))))
۳۶۵ ـُمین روزِ سال بالاخره رسید . بهار همیشه برامون مثل یک شروع دوباره س ، نقطه ای از زندگی که پر از تصمیم های جدیده و شاید پر از آرزوهای نو . شبیه اون نقطه از جاده س که ماشین رو برای چند دقیقه کنار میزنیم ، مسیری که طی کردیم رو خوب نگاه میکنیم و نیم نگاهی هم به مسیر رو به رو میندازیم .
به این فکر میکنیم که چقدر از راه رو طی کردیم ، مسیری که طی کردیم چطور بوده ، راحت و هموار یا پر از پیچ و خم و بالا و پایین . وقتش رسیده که به سالی که گذشت فکر کنیم ، به اینکه چقدر به اهدافمون رسیدیم ، چقدر به آرزوهامون نزدیک شدیم ، چه تغییرات اساسی ای تو زندگیمون رخ داد ، آیا اصلن این سال با سالهای قبل فرقی میکرد ؟ چقدر شاد بودیم ؟ چقدر غمگین بودیم ؟ چقدر دلتنگ بودیم ؟ تونستیم کسی رو خوشحال کنیم ؟ کسی رو از خودمون رنجوندیم ؟
سال 94 رو دوست داشتم ، هرچند که برام پر از تنش و انتخاب و تصمیم گیری بود ، اما من دوستش داشتم ، توی سالی که گذشت هم روزای سخت داشتم هم روزهای آروم و دوست داشتنی ، روزای سختش یکم بیشتر بود اما کمکم میکرد تا قوی تر باشم . سال 94 برای من سال تغییرات بزرگ بود ، و اگر تغییر بتونه دنیای آدم رو زیباتر کنه چه چیزی بهتر از تغییر :)
برای سال 95 آرزوهای جدید دارم ، رویاهای تازه ، نقشه های تازه ، پیش بینی میکنم که سال جدید یکی از مهم ترین سالهای زندگیم باشه ، سال به اجرا در اومدن تصمیمات مهم زندگیم ، سالی که تأثیر خیلی زیادی توی بقیه ی عمرم داره . امیدوارم امسال هم خدای مهربونم دستهای گرمش رو از روی شونه هام برنداره ، امیدوارم جهان هستی برام بهترین ها رو رقم بزنه ، امیدوارم سال 95 اونقدر سال خوبی باشه که دلم برای سال 94 تنگ نشه . سالی که گذشت تکه های مهمی از پازل زندگیم سرجای خودشون قرار گرفتند ، امیدوارم توی سال جدید باز هم با کنار هم قرار گرفتن این تکه ها تصویر زندگی زیباتر از قبل بشه ، همون تصویری که پر از رازهای هیجان انگیزه :)
و اما قشنگ ترین بخش دعا ، دعا برای دیگران ، برای همه ی دوستان و آشنایان ، برای همه ی کسایی که میشناسمشون ، برای همه ی کسایی که نمیشناسمشون ، برای همه ی کسایی که به من لطف داشتن ، حتی برای اونایی که بهم بد کردند ، برای همه ی مخلوقات زمین ، برای همه سالی باشکوه آرزو میکنم ، سالی پر از سلامتی و شادی ، پر از هیجان ، پر از تغییرات مثبت ، جیبهای پر از پول ، دستهای پر از بخشش ، دلهایی پر از مهربونی ، سالی پر از صفا و صمیمیت . من به سال جدید خیلی امیدوارم ، کاش تو سال جدید جنگ نباشه ، بلا و حادثه نباشه ، فقر و گرسنگی نباشه ، نفرت و کینه و دروغ نباشه . کاش سال جدید برای کشورم پر از آبادانی باشه ، پر از سازندگی ، پر از پیشرفت ، پر از سربلندی . کاش سال جدید دنیا ، دنیای زیبا تری باشه .
بیاید توی لحظه ی " حول حالنا " یاد هم باشیم ، همدیگه رو از دعاهای خوبمون بی نصیب نذاریم ، بیاید برای هم " بهترین حال " رو دعا کنیم :)
برو بچه های " رادیومون " رو احتمالا همتون میشناسید ، اگه چند وقتیه فاصله افتاده بینتون و کارهای جدیدشونو نشنیدید پیشنهاد میکنم ویژه برنامه های عید رو از دست ندید :)
:: لینک کانال تلگرامی رادیومون : Radiomoon@
یه ذره گرد و خاک رو بریز تو یه جلد چروک یه هسته خرما هم بذار وسطش میشه سنجد .
چجوری دلتون میاد بخورینش آخه ، یه نگاه به قیافه ی خسته ش بکنین :/