نوشتن از آرزوها کار ساده ای نیست ، نه اینکه آرزوها خیلی پیچیده باشند ، کاره ساده ای نیست چون خیلی از آرزوها مثل یه راز میمونن . رازی که نمیشه درموردشون با بقیه حرف زد ، بعضی آرزوها جاشون توی شبهای تنهاییه ، بعضیها هم جاشون کنار الهی به امید توی صبح های بهاریه . بعضی آرزوها شاید توی یه خیابون متولد شده باشن ، بعضی ها هم مثلا توی جنگل یا شاید کنار دریا ...
بعضی وقتا با آرزوهامون چند قدم بیشتر فاصله نداریم ، اما نمیتونیم دستمونو دراز کنیم و بگیریمش . بعضی وقتا آرزوهامون انقدر دورن که هرچی میدوییم بهشون نمیرسیم . بعضی وقتا برای یه آرزو پامونو میکنیم تو یه کفش و هر کاری میکنیم که بشه ، اما نمیشه . بعضی وقتا هم یه آرزوهایی محقق میشه که خودمونم باورمون نمیشه .
آره نوشتن از آرزوها سخته ، اما آرزو داشتن که سخت نیست . هر کسی ، کوچیک و بزرگ ، مرد و زن ، فقیر و ثروتمند ، سالم و مریض ، حتما برای خودش آرزویی داره . شب آرزوها یه بهونه س که دستامونو بگیریم به سمت آسمونو آرزوهامونو زمزمه کنیم . آرزوهامونو زمزمه کنیم و آسمونمون رو پر کنیم از آرزوهای قشنگ ، برای هم دعا کنیم و مرغ آمین بشیم برای آرزوهای هم .
آرزو کنیم تو سال جدید تن همه سالم باشه و رخت بیماری در بیاد از تن همه ی بیمارا ...
آرزو کنیم تو سال جدید مانع ها شکسته بشن و برسن به هم همه ی عاشقا ...
آرزو کنیم تو سال جدید فقر سایه ش رو کوتاه کنه و پر از پول باشه جیب همه ی باباها و مامانا ...
آرزو کنیم تو سال جدید جنگ نباشه تو هیچ کجای دنیا و پر از صلح و دوستی باشه همه ی کشورا ...
آرزو کنیم تو سال جدید غم و ناراحتی جول و پلاسشو جمع کنه و شادی پر بشه توی همه ی دلا ...
آرزو کنیم تو سال جدید هممون برسیم به آرزوهامون ، آرزوهایی که فقط خودمون میدونیم و خدامون :)