سلام بانو
امیدوارم حالت خوب باشد . میدانم که خیلی وقت است برایت نامه ننوشته ام ، راستش را بخواهی دیگر دل و دماغ سابق را ندارم ، این روزها هر وقت که دلتنگی امانم را میبرد مچاله میشوم روی کاناپه ی کنارِ پنجره ، زانوهایم را محکم بغل میکنم و غرق میشوم در رویا . غرق میشوم در رویای کنار تو بودن ، دستم را میگیری و با ذوقی وصف ناپذیر ساحل آرام دریا را تا بی نهایت با هم میدویم ، صدای خنده هایت آسمان را پر کرده و هیجان طوری در چشمهایت موج میزند که انگار میخواهی چیزی را نشانم بدهی . باد موهای مشکی ات را به رقص درآورده و پرتوی خورشید ، صورت سفیدت را درخشان تر از همیشه کرده .
گفتم باد ، ای کاش باد بودم و می پیچیدم لای موهایت ،
و آنقدر عمیق نفس میکشیدم که تمام وجودم پر میشد از عطر تو .
گفتم خورشید ، کاش همان پرتوی خورشیدی بودم که گونه های تو را لمس میکرد .
کاش همان ژاکتی بودم که شانه های تو را گرم میکرد ،
و یا لیوان آبی که به لبهای تو بوسه میزد .
کاش ... کاش فقط کنارت بودم بانو ...