مأمور پشت گیشه پرسید : شکستنی که نیست ؟
خندیدم و گفتم ، نه ! ... و چند ثانیه بعد زیر لب گفتم لبخند است :)
پستچی که گویا صدایم را شنیده بود با تعجب گفت : لبخند ؟!!!!!
و چند ثانیه بعد زیر لب زمزمه کرد ، دیگر مدتهاست کسی برای کسی لبخند هدیه نمیفرستد .
+ فردای آن روز لبخندهایم رسیده بود :)