آقای بنفش

لبخند بزن ، دنیا به لبخند تو محتاجه :)

لبخند
یک منحنی ساده است
که میتواند هزاران بار معجزه کند
چرا از هم دریغ کنیم ؟
پیامبر شادی هارا ...

قسمت دوم : مرگ

هفته های اول مدام حواسم بهشون بود ، نورشون رو تنظیم میکردم ، مراقب آبشون بودم ، براشون قطره گرفته بودم . جاشون کنار تختم بود ، بهترین جای خونه ، هر روز کلی نگاهشون میکردم و کیف میکردم ... اما ماجرا کم کم تغییر کرد ، اونقدر همه چیز عادی و بی اهمیت شد که بابمبوها یکی یکی مردن ...

میدونی بابمبوها چجوری میمیرن ؟ از پایین ترین نقطه ی ساقه شروع میکنن به زرد شدن ، وقتی که نگاهت به برگهای سبز و تازشه شاید اصلا خبردار هم نشی که ساقه ی زیباش داره از درون گلدون میپوسه ، ذره ذره میپوسه و زرد میشه تا اینکه بالاخره از بین میره . یه مرگ تدریجی ، یه مرگ زجرآور ...

بالاخره یه روز به خودم اومدم ، حالا دیگه فقط همین یه شاخه توی گلدون باقی مونده بود و تا مرگ آخرین بامبو چیزی نمونده بود ، همه ی ساقه ش زرد شده بود . دیر متوجه شده بودم ، دیر به خودم اومده بودم . چاقو رو برداشتم و از آخرین قسمت سبز ساقه جداش کردم . بیشتر از دو سومش رو بریده بودم ، پیچ و تابشو دور انداخته بودم ، زیبایی و جذابیتش رو ازش گرفته بودم چون راه دیگه ای نداشتم ، چون دیر به خودم اومده بودم . بهش قول دادم که دیگه حواسم بهش باشه . بهش قول دادم و اونم منو بخشید ، دوباره ریشه داد ، دوباره رشد کرد . دیگه هیچوقت مثل سابقش نشد اما حالا هر بار که نگاهم بهش میوفته یادم میاد که بی توجهیم با چیزی که یه روز انقدر دوستش داشتم چیکار کرد ، یادم میوفته و به خودم میگم همیشه حواست باشه ، قدر دوست داشتنی های زندگیت رو بدون ، قبل از اینکه دیر بشه ، قبل از اینکه از دستشون بدی ...


  • آقای بنفش